سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ای گرامی ترینِ گرامیان و نهایتِ آرزوی خواستاران ! تو سرور منی که درِ دعا و توبه را برای من گشودی. پس درِ قبول و اجابت دعا را بر من مبند . [.فاطمه علیه السلام ـ در دعایش ـ]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :8
بازدید دیروز :3
کل بازدید :27841
تعداد کل یاداشته ها : 39
103/9/7
11:0 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
پلک صبور[138]
عبد عاصیم که از چشمه ممنوعه عشق می نوشیده ام و سالهاست هجوم نگاه ها دارد خفه ام میکند.

خبر مایه
لوگوی دوستان
 

رهایم کن.سنگینم نکن. بند زمینم نکن.من برای پرواز آمده ام.نه برای سقوط.درهای باز شده آسمان را مگر نمی بینی.که عمق دره را نشانم می دهی.؟من میخواهم پرواز کنم.چشمان پاکم را به من برگردان.این چشمها را به من نداده اند که هر چه تو خواستی ببینم.اینها برای دیدن مسیر پرواز است. که تو آنها را ربودی و راه سقوط را نشانشان دادی.تو میخواهی من روی زمین بمانم.اما دوست منتظر است من به آسمان پر بکشم.تو میخواهی من تاریک باشم او میخواهد آیینه باشم آیینه ای که فقط او را نشان میدهد.تو میخواهی اسیر تو باشم او میخواهد در تمام عالم امیر باشم. تو مرا در امروز خلاصه میکنی و او مرا برای ابد آفریده است.تو انسانیت مرا میگیری و خرج حیوانیتم میکنی.و او انسانیت مرا آزاد میکند تا خرج آسمانی شدنم بشود..رهایم کن.من از تاریکی گریزان بودم. اصلا از تاریکی میترسیدم.تو چه کردی که من با تاریکی خو گرفته ام؟. من از سوی نور آمده بودم.و حالا هم میخواهم به دامان نور بازگردم..رهایم کن.اینها که نشانم میدهی زیبایی نیست. من زیبایی را میشناسم..هر چه به رنگ دوست باشد زیباییست.اینها که تو نشانم میدهی زشتی هایی هستند که نام زیبایی را به سرقت برده اند.دستش بریده باد کسی را که این شنیع ترین سرقت تاریخ انسانیت را انجام داد...رهایم کن ای نفس.من آمده بودم که با دوست باشم.رفیق راهم مقصدم .دنیا و آخرتم او باشد .آمده بودم تا کمتر  از او راضی نباشم.مرا به گونه ای آفرید که با کسی جز او آرام نگیرم.آمده بودم دم به دم او را در مقابل خودم قرار بدهم و لحظه به لحظه نگاهش کنم تا بشوم جانشین او بروی زمین.تو حکومت خودم رو به خودم هم گرفتی.چه برسد به جانشینی دوست روی زمین.رهایم کن که دوست دلم را خانه خودش کرد و سند مالکیتش را به نام خویش زد.اما بر سر راهی که به او میرسید.نشستی و دلم را نشانه گرفتی و مرا از دوست جدا کردی.رهایم کن دیگر فریبت را نخواهم خورد من میخواهم بزرگ بمانم.از کوچک بودن فراری هستم.و تو میخواهی مرا در بند کوچکها کنی.رهایم کن که دیگر جز به او که حاکم آسمانها و زمین است راضی نمیشوم.من به اصل خویش باز میگردم .رهایم کن ای نفس.




93/5/21::: 11:18 ع
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ این همان تیر سه شعبه حرمله هست که هزار سال و اندی بعد از عاشورا از کمان تکفیر و وهابیت شلیک شده.مظلومیت شیعه پایان پذیر نیست تا قیام مهدی موعود(عج).


+ از پاهایتان نمیشد فهمید کدامتان فقیرید و کدامتان دارا. اما از دستهایتان میشد فهمید که همه نیازمندید. انشالله که این راهپیمایی تمرینی باشد برای........


+ آقا ؟ وقت آن نرسیده که بیایی؟. :(


+ براستی چه کسی جز زینب(س) . جواب این سوال *.کیف رایت صنع* *الله باخیک واهل بیتک؟*. را اینگونه* ما رایت الا جمیلا*. جواب میدهد؟


+ و تو ای دوست ، هر دو منظره را با چشم خود دیده ای. با آن زیسته ای ، و با این گریسته ای . و چه تلخ است این روایت. برخیز دلاور، جبهه همان جبهه، خط همان خط ،و دشمن همان دشمن است. میدانم که میدانی این مار خوش خط و خال همان گلوله های دشمن است که بر سینه غمدیده ات نشسته . غصه نخور ، زانوی غم بغل نگیر ، تو تلاشت را کرده ای . عرق ریخته و خون داده ای . به عشق همان مولا خاکریز تباهی را فتح کن . ...


+ *وقتی نمی شود رفت ،* *همین یک پا هم اضافیست.*


+ *پروردگارا، یاریم کن .* *یاریم کن تا عطش وجودم را ،* * در کویر_ سوزان دل،* *با یاد تو سیراب کنم.* *خدایا دستم بگیر،* *دستم بگیر نه برای رسیدن .* *دستم بگیر تا پای در راه _ دیگری نگذارم*. *در این دشت تفتیده و سوزان،* *راهی میخواهم .* *راهی که برسد به خودت.*


+ آقا؟ ، خانم ؟ قبله نما بدم خدمتتون :)


+ بغض را از لای خاطرات می آورم . از میان دود و آتش از سالهای نه چندان دور . و تو می آیی . همچو تلاوت آیات خورشید . غریبه نیستی . آشنا هم نیستی . تو می آیی با نامی بزرگ . گمنامی نامی بزرگ است .و هنوز پرندگان عاشق صدایت را روی سجاده دل می شنوند .


+ *نغمه عشق است و آتش می زند .. چنگ در دل ، شخم در عقل می* *زند .. شعله است این عشق جانسوز .. نغمه را ، گه زیر و* ، *گه بم می زند*.